ضر المثل های خوانساری- آ
آتیش بژ گفتان
یعنی آتش گرفته – کنایه از شنیدن خبر ناراحت کننده ای می باشد که به هیچ وجه انتظار و توقع شنیدن انجام آنرا نداشته است.
آتیش بی دید
یعنی آتش بدون دود – کنایه از فرزند است که آتش بدون دود است. َ
آتیش دلم هاچس
یعنی آتش دلم فروکش کرد .کنایه از مجازات ،تلافی و یا قصاص کسی است که کار زشتی را در حق شخصی انجام داده و پس از بعقوبت رسیدن خطا کار،طزف مقابل می گوید.
آتیش که بژگفت هشک و تر با هم اسی زو
یعنی آتش که شعله کشید خشک و تر را باهم می سوزاند. کنایه از اثر عمل بد برای اجتماع است که همه را مبتلا خواهد کرد.
آتیشم بمالم نا
یعنی آتش بمالم زدم . کنایه از ولخرجی و تلف کردن مال و اموال است و تکیه کلام حراجی های دروغی نیز می باشد
آتیشی گنا
یعنی آتشی می باشد . به بعضی از افراد که از شدت عصبانیت از حال طبیعی خارج می شود می گویند.
آجی جی دل واجی جی
تا آسایش و راحتی نباشد دل نمی تواند زنده باشد تحت لفظی با گردش دل زنده می شود.
آدم پاژ بزمین دیسو
یعنی آدمی پاهایش بزمین می چسبد. کنایه از لعنت کردن آدمی و امری عجیب که اتفاق افتاده است می باشد .
آدم تیغییو
یعنی آدم تیغی است . کنایه از کسی است که مدام پول یا چیزی می خواهد.
آدم دراز عقلژ تا سینه ژو
آدم دراز عقلش تا سینه اش است . کنایه از اینکه ظاهر اشخاص نباید شما را گول بزند.
آدم که دو پسا ندمرو
خوف از مرگ تحت لفظی آدم که دوبار نمی میرد .
آرژ همه چی هیرته کرو
یعنی آسیاب او همه چیز را خرد می کند. کنایه از اشتهای خوب داشتن و توانائی کامل خوردن غذا را دارد.
آغلا وریس امگو درختم بخوسان
یعنی آقا کلاغه برخیز می خواهم درختم را ببرم کنایه از فکر منزل و آشیانه دیگر برای خود باش و این را از دست رفته بدان
آمو اندی اسبه نبه
عمو این قدر سگ نباش ،کنایه از سختی و تندی و عصبانیت
آمو اندی داردار نکر
عمو این قدر سر صدا مکن
آمو اندی من من نکر
عمو این قدر معطل نکن ،
آدم دم کلفتیو
آدم دم کلفتی است . کنایه از کسانی است که از وضع مال و منال خوبی برخوردارند و همچنین دارای اعتبار در دستگاه ها می باشند.
آسه آسه بش
تو زندگی آهسته و پیوسته برو ، آهسته آهسته برو
آش دان سوز
یعنی آش دهان سوز. کنایه از مهم بودن موضوعی است
آش کاس مال
کسیکه زیاد کارها را بهم می زند و شلوغ می کند و نتیجه ای ندارد در واقع مصرف آشی که در کاسه است آنرا بکاسه می مالد .
آش ندی فوت به دو دکره
یعنی آش ندیدی فوت به دوغ می کنی . کنایه از ندیدن روزگار سخت است
آشه دو بیو
فکر کران اشتبادون وانوشتی معمولا داژنده (کاس اش مال)
آقا رضا جان نوشتای یاچین از ری منبع موثقو شاید عامیانه بواژنده ولیکن چی که منبع دورو هاما وانویسمین ممنونان از توجهدون
زبان خوساری خیلی بِیشو! ها ما جی خوساری یانی ، البت مانی خوسارینده
هر وقت جایی باشیم که نخواهیم متوجه صحبت کردن ما بشن خونساری صحبت می کنیم😁😁😁😁
یادش بخیر سرچشمه و شازده احمد و تعزیه های خوانسار
و خونه باغ هایی که آب چشمه ها از دل آنها می گذشت و زندگی در آن جریان داشت و کام مان را با شیرینی گز عصاری و عسل خوانسار و نان شکری، شیرین تر می کردیم، یاد همه گویشگران زبان خوانساری و در گذشتگان بخیر
خیلی گویش جالبی هست،من ساکن خوانسار هستم و خیلی علاقه دارم که متوجه بشم ،لهجدون خیلی،باحالس😉