۱- یکی از وازیای جونای قدیم خوسار که خیلی خب به واژدارت طرفدار
۲- هفش دیداد گنایدنده واس وازی هم وازیا ژون ور گفت مثل رسم وازی
۳- چن نفری که جعم گنایدیده دیر هم دوتا ژون سر دسه گناندیده ری بری هم
۴- اسم این دوتا سر دسیه سلار و ملار به وجاباپرت و پیک یا پشک یاروانابه
۵- واسه قسمت کرتن وچا مین این دو تا وچادسژون شون هم خوس دوتا دو تا
۶- هر دوتای یگ اسم واس خوژژون بینا یکیشیر و یکی ترژون پلنگژ بینا
۷- دوتای ترژون یکی ببر یکی یوزژ بینا همیزن آهو و میش ، وره و بزغاله ژون بینا
۸- یکی افتو یکی مافتو یکی ستاره یکی زمین گنا این اسما فخط خوژون اژونزونا
۹- اگه آخر سر یکی بموند و جف ندوربو با وبیداژنده از دیر به ، غصه ندورو
۱۰-هر دوتای که اسمژون بینو واس خوژون اچنده مس سلار و ملار واس تقسیمژون
۱۱- سلار و ملار نزننده اسم تازژون چی شی بو از اسمای که اداژنده هر اسمی یکی ژونو
۱۲- دوتا اولی بلند اداژنده سلار و ملار سلار و ملار هادنده جواب علیک کلار
۱۳-بژو و نشنفت دو نفره از او تا علیک کلار داژنده که شیر که پلنگ به سلار و ملار
۱۴- سلار و ملار که نزننده که شیر و که پلنگ همیزنی اسمید برنده سلار شیر ، ملار پلنگ
۱۵- اونکه اسمژ شیر به اشو مس سلار یکی تر ژون پلنگ به اشو مس ملار
۱۶- اینا گه قسمت گنانند اچنده دوتا بعدی اونا جی بهمیزن قسمت گننده واس .ازی
۱۷- همه جفتا گه بومنده و تموم گنا دو تایا کسی گه نمونده بو دو دسه مساویند اونا
۱۸- اگه کسی بمونده بو و جف ندوربو اون دیرو واس هر دسی وازید کرو
۱۹- وازیه کدم دسا دگو را خوسنده ادگو سلار و ملار پر ت وپیک کرنده
۲۰-هر کدوم بژون برت وتسنده سر زمینه دسی ترادگو بشنده ته زمینه
۲۱- دسی سر زمینه وازیه را دخو سنده یکی چو یکی گو واس بیخوسن ورگیرنده
۲۲- وسیله وازی گوطلان چو دسی و گوبه چوژ سه چارک و گوژ از کونه و ریسمون به
۲۳- گو بدسه هواژ خوس جوری تا چو بدسه زیرژ ماسنو جلدی
۲۴- اگه چوه به گودگنا واونژ ادپرنا چو ژون زمین نا ورژون مالا
۲۵- دسی ته زمینه اگه بژونگفت گوه ادگو بتونا که ورمالنده بی خوسنده گو
۲۶- اگه باوناژون خوس بژونبرتی بی نه گنا به ژون درژنو دیر وازی
۲۷- هالا یا ادگو کولی هادند یا زو بکشنده تا وخت گو خوسن کسای تر گننده
۲۸- اگه چو به گو نگنا چو خوسه درژنو یکی نر یارا اچو و چوه به گود ماسنو
۲۹- گای که گو خیلی دیر اشو با چوه دسه بالا یا همژون ادوزنده سرژیریه
ترجمه فارسی :
گوطلان = نوعی بازی با توپ
۱- یکی از بازی های جوانان قدیم خوانسار که خیلی خوب بود و داشت طرفدارانی
۲- هفت هشت ده نفر جمع می شدند برای بازی یار طبق رسم بازی انتخاب می کردند
۳- چند نفری که جمع می شدند دور هم دو نفر سر دسته و روبروی هم میایستادند
۴- باین دو تا سر دسته سلار و ملار می گفتند هریک از بچه ها با پر یا پوک یا قرعه یار آنها می شدند
۵- برای تقسیم بچه ها بین این دو نفر بچه ها یکی شیر دیگری پلنگ می شد
۶- هر دونفر یکی یک اسم انتخاب می کرد مثلا یکی شیر دیگری پلنگ می شد
۷- دونفر دیگر یکی ببر یکی یوز می شد همینطور آهو و میش، بره و بزغاله اسم می گذاشتند
۸- یکی آفتاب یکی مهتاب یکی ستاره یکی زمین این فقط هر دونفر که انتخاب می کردند می دانستند
۹- اگر از بچه ها که دو نفر می شدند کسی ماند باو می گویند دوره اینکه ناراحتی ندارد
۱۰ – هر دو نفری که اسم انتخاب می کردند میامدند پیش سلار و ملار برای یارگیری
۱۱- سلار و ملار نمی دانند اسم تازه این دو نفر چیست از اسامی که می گویند هر اسمی یکی از آنها است
۱۲- دو نفر اول که آمدند بلند می گویند سلار و ملار ، آنها می گویند علیک کلار
۱۳- هر وقت علیک سلار و ملار شنیدند به آنها می گویند کی شیر می خواهد کی پلنگ
۱۴- سلار و ملار که نمی دانند کدام شیر کدام پلنگ است شانسی سلار می گوید شیر و ملار می گوید پلنگ
۱۵- آنکه اسمژبود شیر می رود پیش سلار و کسی که اسمش پلنگ بود می رود پیش ملار
۱۶- این دوتا که تقسیم شدند دو نفر بعدی میایند این دونفر بترتیب نفرات اول می روند برای بازی
۱۷- همه جفت ها که آمدند و تمام شد اگر کسی نمانده باشد دو دسته مساوی هستند
۱۸- اگر کسی مانده باشد و جفت نداشته باشد او دوره است و برای هر دو دسته بازی می کند
۱۹- بازی کدام دسته باید شروع کند بایستی سلار و ملار با هم پر یل پوک کنند
۲۰- هر کدام دسته که ببرد باید سر زمین بایستد دسته دیگر بایستی بروند ته زمین
۲۱- دسته ای که سر زمین بازی را شروع می کنند یکی چوبدستی یکی گوی برای زدن بر می دارند
۲۲- وسیله بازی چوبدستی و گوی هست چوبدستی یکی گوی برای زدن بر می دارند
۲۳- نفری که گوی دستش بود می انداخت بالا تا چوبدست زیر آن بزند فوری
۲۴- اگر چوب به گوی خورد و آن را پرت کرد چوب را می گذاشتند و به ته زمین می دوند
۲۵- دسته ته زمین اگر گوی را می گرفتند بایستی به آنهایی که می دویدند بزنند
۲۶- اگر به آنها زدند بازی را بردند اگر نزدند باختند دور بازی را
۲۷- اکنون یا بایستی کولی بدهند یا زو بکشند تا نوبت گوی انداختن و دویدن کسان دیگر باشد
۲۸- اگر چوب را به توپ نزد بازنده می شود یک نفر دیگر از یاران او می آید و ضربه می زند
۲۹- گاهی که توپ مسافت زیادی می رود دسته بالایی همگی می روند به طرف زمین