لغات خوانساری – حرف ( آ )

لغت خوانساری
لغت معنی
آحرف اول از زبان پارسی
آب حیات نوعی سنگ برای گردنبند
آبرِی آبرو، اعتبار ، حیثیت
آبُلَکبالا و پایین پریدن به حالت دو و حالتی که در زمان خوشی به آدمی دست می دهد
اَت و عیال اهل بیت ، زن وبچه
آتیش کِفتن به مخمصه افتادن ،گرفتار شدن ، افتادن در آتش
آتیش گِردونآتش گردون
آتیشک فرنگیه آدم شلوغ و نا آرام و برق وبلا
آجی به مادر درپاره ای از موارد خواهر . آبجی می گویند
آجیده به ته کفش یا گیوه های ملکی که با ریسمانهای سفت و محکم بصورت برآمدگب هئی بافته می شود ( جهت سر نخوردن ) می گویند
آخوند ملا ،معلم ، دانا
آرآسیاب
آرت آرد
آرت جی آرد جو
آرتن آوردن
آرتولی گردی با غبار آرد
آرجه آروغ ،خارج شدن باد معده از دهان
آرساله عروس خاله
آرسامه عروس عمه
آغیدَه شیره انگور
آرغه کارخانه روغن کشی از دانه بزرگ و کنجد از تفاله آنها کنجاره konjarahجهت مصرف دام و طیور استفاده می کنند
آرو و پسا آسیاب است و نوبت
آریس عروس
آریس و ذوما عروس و داماد
آسر آستر
آسمون قرنبه غرش و صدائی که هنگام رعد و برق در آسمان بوجود می آید
آسنجی کارد یا چاقوی بدون دسته
آسه آهسته ،یواش
آسه آسه آهسته آهسته ،یواش یواش
آش ابودردانوعی آش نذری
آکله نوعی درد که اپر آن بر پوست دست و صورت دیده می شود چیزی شبیه به خوره یا جزام
آلخالاقکت زنانه و مردانه قدیمی
آله کنار، لبه،بغل،یک طرف
آله دیم کنار صورت ،یک طرف صورت، گوشه صورت
آلون آویزان ، آویخته،بندکرد
آلیش عوض کردن
آم دامه تسبیه کسی که ترسو است ،گویا آم دامه آدمی ترسو بوده است
آمحته یاد گرفته ، عادت کرده
آمنه کفشدوز
آمنه پندو آدم پف کرده و لاغر
آمنه غازی کفش دوزک
آمه عمه
آموعمو
آوته آویزان
آویتن سرگردان ،مهاجر ،رجوع به ور آویتن
آی آقا
آغِسٌَه پر ، لبالب
آلِبوُن یا آلِوُونآلوده به کار ،مشغول به کار
آلیش والیش معاوضه و مبادله
آوُلکَیک پا یک پا دویدن ،گُنگُلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *