در سه شنبه ششم مردادماه یکهزار و سیصد و شصت وشش خورشیدی در ساعت ۲ بعداز ظهر به فاصله چند دقیقه بارندگی شدیدی تواٌم با رعد و برق سیهلاب مهیبی از همه جا بر شهرستان زیبای خوانسار وارد شد وبه فاصله شانزده دقیقه ربعی از ساعت خوانسار را به ویرانه تبدیل کرد و تلفاتی نیز در بر داشته است .
بدین جهت اینجانب حسینعلی ساعی خوانساری این واقعه رقت بار را به نظم آورده تا آثاری باشد جاودانی، امید است که این حادثه غم انگیز را در این منطقه به دقت مطالعه فرمایند.
با کمال تاسف بسیار
می سرایم قصه ای خونبار
چون که مرداد مه فرا آمد
سیصد و شصت و شش فزون ز هزار
ششم برج سیل خونینی
گشت جاری به طرز وحشت بار
غرش رعد و برق با باران
کرد ویرانه خطۀ خوانسار
ظرف شانزده دقیقه این باران
کرد نابود خانه و بازار
رودخانه به سان دریا شد
اشکها شد زدیه بر رخسار
گریه می کرد ابر از باران
بهر این مردم حزین و فکار
ناله مرد و زن به کیوان شد
همه بر سر زنان زخرد و کبار
رودخانه شد پر از سیلاب
وقت بیچارگی نمود اخطار
کرد ویران محله شهرک
اول دفعه سیل ناهنجار
شد امامزاده هم پر از سیلاب
هم ضریح و رواق و هم تالار
از همه دره شد سرازیر آب
گشت سرچشمه هم خسارت بار
آب در منظریه غوغا کرد
شد سرازیر بی حد ومعیار
خانه عالم جلیل القدر
علوی هم خراب شد یکبار
من چه گویم، چگونه غوغا کرد
چون که روز همه شده شب تار
از صدای مهیب رودخانه
وحشت زن و مرد شده بسیار
خانه ها و اساس و با افراد
منهدم شد نماند از آن آثار
درخیابان مغازه ها نابود
رفته از این و آن مدار و قرار
نعشها در میان آهن و چوب
دیده می شد به دیدۀ انظار
پیرمرد و جوان و کودک وزن
جان سپردند و بسته اند دیدار
همه بازار و زیر و رو گردید
گشته ویرانه سقف و هم دیوار
همه را با متاع در هم ریخت
که زبان الکن است در گفتار
این چنین سیل انهدام انگیز
بعد سی سال گشته است تکرار
لیک تکرار آن سه چندان بود
کرد ویرانه ربعی از خوانسار
ارتباطات جمله رفت از بین
قطع گشتی رسانۀ اخبار
آب و برق تمام شهرستان
گشت نابود و باز ماند از کار
خبر ما به شهرها نرسید
نه به فامیل و خویش و نه اغیار
سیل خوانسار، سیل خونین شد
نه بجا ماند خانه،نی اشجار
از همه جانب روان شد سیل
هم زدشت و دره و کهسار
از خروشیدنش همه لرزان
همه از عمر خود شده بیزار
منهدم بانک صادرات آنی
جمله پیچیده گشته چون طومار
هم حسینیه رفت و هم مسجد
خیره و تار و تیر شده ابصار
مسجد هم زکوی چشم آخوند
با حسینه اش زیان بردار
پانصد وشصت قطعه قالی
همه اندر لجن برود وکنار
آنچه اجناس در دکاکین بود
رفته از بین بحالت اجبار
هرچه ماشین در خیابان بود
آب بردی بوضع رقت بار
رابطه هم زخارج و داخل
قطع شد تلگراف و هم خودکار
شهر خوانسار واژگون گردید
چونکه دارد، خرابی و کشتار
رفت و زیبائیش به یکباره
دیدۀ ناظرین بگرید زار
در حقیقت هلند ایران بود
بود زیبائیش بسی سرشار
نام یک یک کشتگان بعداً
آشکار آورم در این اشعار
گل و لائی که در معابر بود
متعفن بوضع نفرت بار
آنچه پل بود از میان رفته
ره زهر دو طرف شده دشوار
کارها مدتی معوق ماند
آنچه گویم حقیقتش پندار
اینک از بیدهند شنو چندی
که خرابی آن زحد و حصار
یکصد وسی مغازه شد نابود
طبق آنچه کرده اند اظهار
خانه هائی که گشته مخروبه
از صد افزون همی بود زشمار
خانه ها از اساس ویران کرد
رحم ننمود بر صغار و کبار
زرع و کشت همه فنا گردید
پرشد از لجن همه انهار
هم درختان هر آنچه می بودی
طعمۀ آب تیره قهار
ماه ها وضع شهر در هم بود
لیکن افراد آن همه خود دار
سوی خوانسار سیل جمعیت
آمدند از تمام شهر و دیار
بهر امداد از همه نیرو
وارد شهر با همه ابزار
جمله خوانسایان که در تهران
اکثراً آمدند با قلب فکار
ذوب آهن زاصفهان آمد
با تمام وسایل بسیار
مرکز توپخانه وارد شد
چند روزی همه بر استقرار
فاضلاب اصفهان فوری
او هم آمد برای استنصار
هم زگلپایگان و هم گوگد
هم خمین و اراک برادروار
هم فریدن هم از الیگودرز
هم هلال احمر از همه اقشار
کارکنان مرکز بهداشت
هم زبهزیستی هم ، از بهدار
همگی کرده اند فداکاری
آنچه از سعیشان برآمد کار
کرده سمپاشی از سر اخلاص
مرکز شهر را با در و دیوار
کارمندان برق و آب با هم
این دو خدمتگزار نیکوکار
کرده اند آب و برق را تامین
با مشقات و رنجر و زحمت بسیار
کارکنان مخابرات فوری
همه یکباره دست اندر کار
هرکجا بوده قابل ترمیم
کار کردند در خور مقدار
هم ز ژاندارمری و سربازان
همگی در تلاش و فرماندار
شهربانی و پاسبانانش
بهر حفظ و حراست اندر کار
شهرداری همیشه در کوشش
همگی منسجم در این پیکار
پاسداران برای همکاری
گشته با نیروی عمومی یار
از نجف آباد نیروی امداد
کرد امدادخود بهر مقدار
از تمام نهادها و ارگانها
وارد صحنه در حد اصرار
از برای حفاظت این شهر
مستعدانه جمله لیل و نهار
الحق و انصاف از این جوانمردی
که مجدانه روز و شب در کار
از همه اولیای شهرستان
همچنان از عوامل سیار
قدردانی شود از فرداً فرد
چون نشان داده اند زخود ایثار
هم تشکر زجمع مسئولین
هرچه گفتند بوده با کردار
ای خدائیکه امر و نهی از تو است
حکم تو هست در همه ادوار
آب سیلاب تحت فرمانت
عقل سالم کجا کند انکار
ای خدای کریم بنده نواز
کردی از خواب، بندگان را بیدار
ای خدا رحم کن به ما مردم
تو رحیمی و کریمی و غفار
در رحمت بر روی ما بگشا
گر بدیم ای خدا تویی ستار
