ضرب المثل خوانساری – آ ( قسمت دوم )

ضرب المثل خوانساری - آ قسمت دوم

آبرویت را برای شکم  نریز

پرده کس را مدر تا پرده ات ماند بجای

آبرویت را حفظ کن

آبرویش همین است – آبروی گل زرنگ و بوی اوست (اقبال)

آبرو عزیز است – تورا عزیزتر از آبرو متاعی نیست (صائب)

آبرو قیمت ندارد – با پادشه بگوی که روزی مقدر است – ما آبروی خویش به گوهر نمی دهیم ( صائب)

آبرو نگهدار – آبرو چون رفت رو هم می رود ،آبرو را پیش هر ناکس مریز

آبرویی که رفت دیگر بر نمی گردد – آبی است آبرو که نیاید به جوی باز- از تشنگی بمیر و مریز آبروی خویش ( صائب)

آتشش گرمی ندارد دودش کورمی کند کنایه از این است که اگر از آتشت گرمی نبینم ،چرا از دود محنت کور گردم .

آتش که گرفت تر و خشک را با هم می سوزاند

آتش جای خود را باز می کند – آتش ره خود واکند – چون در نیستان بگذرد ( ابوطالب تبریزی )

کنایه از شخصی که در سن پیری کاری و یا عملی را که در شأن او نیست را انجام دهد.

مرد آخر بین مبارک بنده ای است – هرکه آخر بین تر او مسعودتر ( مولوی )

هرکه او بنگردپایان کار – اندر آخر او نگردد شرمسار (مولوی )

عاقل آن است که اندیشه کند پایان را ( سعدی )

پایان شوخی دعواست

باد باران آورد بازیچه جنگ – مردمهمان آورد نامرد ننگ ( سعدی )

آتش روشن کن – معرکه چاق کن – کسی که کارش سعایت و نمٌامی و سخن چینی است .

دو چیز یا دو کس که چنانچه با هم تماس گیرند از آن فتنه برخیزد.

کنایه از آدمی است که شانس ندارد

کنایه از مردبزرگی است که اعمال بچه گانه انجام می دهد

کنایه از آدم اخموو بد عنقی است که در هیج انجمن و مجلسی جایگاه ندارد

کنایه از آن است که باید با شرایط ساخت – اسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است – با دوستان مروٌت با دشمنان مدارا ( حافظ )

آدمی را آدمیت لازم است – چوب صندل بو ندارد هیزم است ( سعدی )

کنایه از داشتن غیرت برای انسان است

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید-گر دو صد عطار گوید مشک باید خود ببوید ( افسر )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *